حسام الدین شفیعیان
حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

عاشقانه های یک مرده خیال انگیز

مرد کنار سنگ قبر مینشیند و کتابی را در می آورد شروع به خواندن میکند. اینجا قبر من است من در اینجا مرده ام من شب ها زنده میشوم. من یک مرده عاشق هستم.زن من چند قبر آن طرف مرده. من و زنم با هم دیدن نمیکنیم. زنم زنده هست!!!

زن نزدیک قبرستان میشود و شمعی را روشن میکند کنار سنگ قبر مینشیند  کتابی را باز میکند و میخواند.من زنی هستم که زنده هستم اینجا قبر من است من در اینجا مرده ام شوهرم چند قبر آن سمت من خاک هست من شوهرم را نمیبینم اما میدانم که او آنجا هست اما جسم او را و نه خود او را نمبینم.

کودکی با دوچرخه نزدیک قبرستان میشود و با سرعت میدود و کنار سنگ قبر می ایستد کتابی همراه دارد  میخواند من کودکی هستم که اینجا سنگ قبر من است من مرده ام اما میگویند تو زنده ای من سالها پیش اینجا دفن شدم وقتی مردم پیر بودم وقتی مردم مادرم هم مرد او چند قبر ان سمت این قبر خاک شده هست من شب ها زنده میشوم. من کنار قبر خود دوچرخه دارم. من گلدان دارم. من شمع دارم. مرد می ایستد زن درون مرد و کودک درون مرد میشود. میروند درون قبر.دوچرخه نیست. شمع نیست. مرد نیست زن نیست و کودک نیست.

صبح میشود. مردی اتومبیلش را پارک میکند و نزدیک سنگ قبر میشود.یک نفر دیگر می آید و شروع به برداشتن و نبش قبر میکنند .مرد داخل قبر میشود و نگاه میکند  اینجا نه اسکلت هست و نه کسی دفن شده. ممکنه که جنازه رو برده باشند.مرد دیگر که دستش بیلی دارد و کلنگی که گذاشته زمین مینشیند نه ما چند ساله اینجا هستیم اینجا کسی دفن شده. مرد میگوید این یک پرونده جنایی هست و سوال من اینه که شما بودی وقتی اینجا کسی گذاشتن چون طبق استعلام جنازه همین جا دفن شده اما هیچ اثری از اون نیست حتی استخوانی.

بله ما اینجا بودیم من خودم کندم دوستم گذاشت داخل. 

اون کجاست. اون دیگه نمیاد سرکار اون نمیتونه بیاد سر کار مرده. من باید طبق یک فرایند به این که چگونه ممکنه جنازه اینجا حتی اثری از اون نباشه برسم. چون کسی که اینجا دفنه.یک قاتله.و متاسفانه اون تونسته زن و فرزندشو بکشه.و خب بعد گفتن که اون خودشو کشته اما طبق یک سری شواهد اون زنده هست یعنی دیدنش که به ما گفتن.

خب البته ممکنه که اصلان نمرده باشه و سوال اینه که شما کی رو دفن کردید . آیا تو اونو تو کاور دیدی یا هنگام گذاشتن داخل قبر.

بله من اونو دیدم من معمولان اینکارو میکنم اما اون روز نگاه میکردم اون رو دیدم. پس عکسشو ببینی میتونی تشخیص بدی همونه. بله حتما

درسته خودشو همین بود بنظرم که خودشه چون همونیه که من یادمه.

اما سرنخ ها میگه این مرد  زنده هست. چجوری میشه که تو همینو دیده باشی و کلی شواهد قرائن هست که میگه این شخص زنده هست.

اما بنظرم ممکنه  این پرونده سخت ترین پرونده جنایی کاری من باشه تو 23 سال کارم چون این یکی عجیب پیچیده هست با یک قاتل معمولی سر و کار ندارم یک قاتل سریالی هست اون تنها زن و بچه خودشو نکشته اون حدود 30 مورد قتل انجام داده که غیر 2 مورد زن و بچه خودش بقیه همه آدمهای عادی بدون علت قتل هستند یعنی نوعی آدمهای خیلی ناراحت نبودند غیر یک مورد که آدم شروری بوده بقیه همه آدمهای آروم ناراحتی نبودن اما اون ناراحته چون به نظرم اون قتل هایی انجام داده که سرنخ ها میگه نوعی بی انگیزگی در قتل ها هست شاید ما داریم روی مورد عجیبی کار میکنیم  ممکنه توضیح من برای شما به این دلیل باشه که شما در مظن اتهامی چون شما کسی رو دفن کردید که زنده هست.جناب کاراگاه من روزی  ده بیست تا حتی صد نفرم دفن کردم.روزی هم بوده که دو نفر دفن کردم. اما روزی که این شخص رو دفن کردم روز شلوغی نبود همین بودو دو نفر دیگه.اون دو نفر کی بودن. یک زن و بچه بودن.خب اون زن و بچه خودشو سه ماه قبل اینکه شما به نظر اینکه این شخص نمرده رو دفن کردید کشته. اون زن و بچه کجا دفنن. یک قطعه بالاتر دفنن.

خب یک فرضیه میگیریم اینکه شما اونو دفن کردید و بعد رفتن مهمان ها اونو در آوردید و اون اصلان نمرده بوده نظرت چیه. من اصلان متوجه حرفاتون نمیشم. مرده که زنده نمیشه. بازی بسه آقای رحمتی من همه چیزو میدونم شما دارید دروغ میگید.شما اونو ساعت 9 صبح دفن کردید و ساعت یازده اونو بیرون آوردید. اخه کاراگاه اون خفه میشه. اینجوری که. نه خفه نمیشه. قبر کنار اون قبری هست که به یک روزنه عمیق میخوره و اون قبر خالی که الان پره اون روز خالی بوده حفر اون کنار با شیوه حرفه ای پوشیده شده بود که میشد اون رو برداشت حتی و شما فقط کاری که کردید یک حفره رو از کنار برداشتید همون حفره نفس کشیدن اون که باز بود کنارش یعنی یک لایه بود که امکان تنفس از اون ممکن بوده.در اصل شما با گرفتن مبلغ بسیار زیادی این کارو کردید مبلغی که دوستتون گرفته و شما و اون دیگه کار نکرده ولی شما مثل اینکه قرض زیاد داشتید ما اینو هم میدونیم.دوست شما در ترکیه هست اینترپل در حال برگشت دوست شما به ما هست چون در ترکیه هست کار راحت تر هست.البته شما تنها به فرار یک قاتل حرفه ای کمک نکردید شما به یک آدمکش حرفه ای که قتل های دیگری بعد اون انجام داده کمک کردید.و جسد های بسیاری هست که پیدا شدن قاتل یک بیمار روانی نیست قاتل  با یک انگیزه بیشتری این کارهارو کرده. که البته اون پرونده در اختیار ما نیست.و اون سمت قضیه به ما برای برسی نیست ما میخوام قاتل رو دستگیر و برای اون مسائل دیگه که مطمئنن میتونه انگیزه هایی که ما داریم روش کار میکنیم به کمک پرونده دیگه ای بیاد. آقای کاراگاه من گول خوردم. دیگه فایده نداره شما گول خوردید یا نخوردید شما شریک جرم هستید.آقای کاراگاه ببخشید. بخشیدن شما دست من نیست شما باید جلوی قاضی بروید من شمارو به جرم همدستی با یک قاتل حرفه ای دستگیر میکنم.

مرد از پشت سر می آید و با سنگ به کله کاراگاه میزند و با کمک آن مرد او را دفن میخواهند کنند که نیروها آنها را دستگیر میکنند نیروها که از دور آنجا را میپائیدن.

قاتل در میز بازجویی روبروی کاراگاه دیگر مینشیند چون کاراگاه به بیمارستان انتقال داده شد.

آقای کاراگاه من عاشق زن و بچه ام بودم. اما اونها باید میمردن. چرا باید میمردن؟ چون اونها اصلان نمردن. درست حرف بزن چرت نگو اونا کشته شدن یعنی تو اونارو به قتل رسوندی. نه اونها رو من نکشتم. اونها زنده اند.اون دو قبر دیگه خالی هستند. واقعا راست میگی. بله کاراگاه اونها نمردن.

اگه دروغ گفته باشی پرونده ات سنگین میشود.نه راست میگم اونا زنده اند اونها ترکیه نیستند.پس کی ترکیه هست فقط همون کسی که منو دفن کرد.خب اون در حال برگشتن به انتقال ایران هست.اما برای این ادعایت باید تیم برسی رو بفرستیم. پس زن و بچه تو کجا هستن. داخل من هستن آقای قاضی. تو مشکل روانی داری. نه داخل من هستند.تو یا خیلی زرنگ یا خیلی روانی هستی. هیچکدام. مگه تو آدمخوار هستی که اونا داخل شکم تو باشند نه داخل شکم من نیستند داخل بدن من هستند.وای تو داری منو عصبانی میکنی بهتره با هم اونجوری که من میخوام حرف بزنی . راستش آقای کاراگاه من اونا رو نکشتم. اونا زنده هستن. اونا داخل من هستند. سرباز رحمت زاده بفرست برای تشکیل پرونده برای فرستادن به برسی که این روانی هست یا از نظر عقلی مشکل داره یا نداره. چشم قربان.

چند روز بعد...

خب مشکل روانی نداشتی بهتره با هم دوباره مرور کنیم تو زن و بچه ات رو کجا مخفی کردی. اونارو کشتی یانه. نه قبرها خالی هست. اونا همون روز بصورت همونجوری که من دفن شدم دفن شدن.در حالی که اونها نمرده بودن.وای مگه زن تو و بچه تو چرا باید اینجوری دفن بشن. آقای قاضی من نزدیک میلیاردها  قرض داشتم. خب میلیاردها چند میلیارد. بیست میلیارد.خب برای این کار خرج کردن نه چندان زیاد لازم بود برای قبر . اما اونای دیگه که کشتم نوعی شاکی ها بودن.پس پرونده کلاهبرداری تو باز پرونده دیگه ای شد.اون پرونده جریان داره اما آقای کاراگاه توی این شعبه نیست. پس از دسته گلای دیگت فکر کردی ما خبر نداریم. نه ندارید.

داریم دنبال علت بودیم.علت مهمتر هست از جرائم مالی تو علت قتل در دایره ما مهمتره تا علت کلاهبرداری هایت.انگیزه قتل ها مشخص شد اما اینکه زن و بچه تو کجا هستند برای ما مهمتره.از نظر ما تو اونارو به قتل رسوندی. نه اونا زنده هستن کجایند.فقط نگو درون من که دیگه کلاهمون میره تو هم.

گریه میکند اونارو هم کشتم. چی اونارو کشتی چجوری. اونارو یک ماه بعد کشتم.اما اونا همیشه جلوی چشمام هستند.چرا اونارو کشتی انگیزه قتل مهمه. خب اونا باید میمردن چون میدونستم یک روزی بدبخت میشن. چرا؟ چون اونا بعد رفتن من بدبخت میشدن. کجا میخواستی بری. میخواستم برم ترکیه.خب چرا اونا رو نمیخواستی ببری. در میزنند واستا ببینم کین. اه اومدن دنبالت مثل اینکه باید بری جایی دیگه قضیه تو پیچیده تر از این حرفها هست دو نفر نقابدار اومدن دنبالت.

پرونده از نظر ما کامل نشده اگه بشه برگرده. سرتکان میدهند. ولی ما باید دستور بزنیم رو پرونده برای قاضی. سر تکان میدهند.

مرد را میبرند.

کاراگاه از بیمارستان مرخص میشود بر میگردد و از کاراگاه جریان را جویا میشود. کاراگاه بنظرم این پرونده رو برسی نکنید. نمیشه کاراگاه من 23 سال کار حرفه ای دارم. این گل پرونده های منه. شاید خطرناکترین پرونده باشه شایدم باعث بشه رییس شعبه بشم این پرونده سنگین ترین پرونده منه.اما کاراگاه این مجرم دلایل سنگینی باید داشته باشه چون به جاهای بالاتر بردن. میدونم کجا بردنش. پیگیر شدم. میگن علت قتل ها تنها این مسائل نیست. پس چیست؟میدونی کاراگاه مثله زن قاتله. زن قاتل سرنخ همه قتل ها هست. زن قاتل زنده هست.اون الکی میگه. زنش رو نکشته. بچه اونم که گفتن کشته شده خود زنه کشته.زنه مسائل برون کشوری داره. اون یک جاسوسه.پس پرونده دیگه به ما ربطی نداره. چرا داره قضیه اینه که زن در اون قتل ها کمک کرده.علت این کمک از نظر ما مخفیه.اما علت های قتل که خود مرد انجام داده مالی بوده. ولی کمک زنه از رو کمک به همسرش نبوده این جایی هست که برای من سواله و البته به  من نگفتن.

ولی طبق تحقیقات من یک پسر بچه با دوچرخه توی قبرستان روز قبل دیده شده. که میگن همون کودکی که زن کشته یعنی فرزندشو.اما خود زن هم شب در قبرستان همراه هممون مرد دیده شده.بنظرم اینها غیر طبیعی هستند و این دیده شدن ها رو انتظامات به ما گفتن. البته نتونستن اونارو دستگیر کنن یعنی زن و مرد. این تردد کودک با دوچرخه در قبرستان زیاد نیست اونم کودک هفت ساله.به نظرم این پرونده یک پرونده بسیار پیچیده هست.خب ما نمیدونیم علت قتل ها توسط کمک زن در قتل رساندن مقتولین چه بوده اما مرد قاتل کاملا انگیزه رهایی از شاکیان رو داشته.من پرونده های زیادی داشتم کاراگاه جوان اما این مثل پرونده سال 1369 که زیر دستم بود هست اون منتها قسمت خارج از دایره  ما نداشت اون قاتل با انگیزه مالی میکشت اما زن اون قاتل همکاری میکرد با اون اونم پرونده عجیبی بود یک کلاهبرداری عجیب بود که قاتل مال هایی رو کسب کرده بود که برای از بین بردن ردپاها اون قتل هارو انجام میداد.زن اون قاتل در اجبار مجبور بود ولی زن این عجیبه.بنظرم زن این چه انگیزه ای داشته برای کمک به مرد در حالی که این زن اموزش دیده میتونسته خیلی راحت مرد رو بکشه.چون آموزش های مختلفی دیده بوده.اما بنظرم علت اینکه این مرد قرض دار شده نظر منه زیر سر همین زن بوده. یعنی یک فرمول پیچیده که انجام داده.بعد هم که انگیزه کشتن همکاری با اون برای ما نامعلومه.اما سخت هست در نظرم مختومه کردن پرونده در پرونده های من. اما خب مثل اینکه پرونده مختومه اینجا میشه یا به نظر من مختومه در دایره ما فقط چون این پیچیده ترین روش بوده از نظر قبر کردن و از نظر حساب شدگی کارها.طبق چیزی که ما میدونیم مرد عاشق زنش بوده و بچش.اما چه عشقی اینجوری میشه.عجیبه که بچه ات رو زنت بکشه. خب طبیعیه این یک نوع سبک جنایی هست که ما بهش میگیم قتل غیر دست خود شخص.یعنی زنه باید میکشته. چون باید میرفته. اما زن اینجا نقطه سر در گم پرونده هست چون معلوم نیست کجاست. و این رو ما نمیدونیم.خب کاراگاه جوان در این شعبه بنظرم این پرونده میتونه جزو سنگین ترین پرونده های جنایی این دایره باشه.و برای تو که کاراگاه جوان هستی میتونه در یک سال کاریت جزو تجربه متفاوتی باشه.یک شوخی بکنم باهات  انگار سنگینی این پرونده در حدی بود که بگیم قاتل خود مقتوله.

مرد کنار قبر مینشیند زن کنار قبر مینشیند و کودک کنار قبر مینشیند کارگردان کات میدهد.خب فیلمبردارها خسته نباشید عوامل فیلم. پایانه باز  رو فیلمنامه نویس گذاشته باید خسته نباشید بهتون بگم. بازیگر نقش قاتل مرد. اما به نظرم باید فیلمنامه نویس در حالی که فیلمنامه رو رئال کرده تا حدودی و خیال رو زیاد کرده پایانه رو با انگیزه اینکه چرا اول اونا در قبرستان میایند جمع میکرده. خب فیلمنامه نویس بیا بگو خودت. ولا این دوصحنه اول و آخر نوعی  روح همون کودک هستند که پدر و مادر خودشو در خودش جمع میکنه. بنظرم کودک همون پدر میشه و کودک همون مادر.جناب فیلمنامه نویس ما منتقد نیستیم اما فردا منتقدین از شما سوال میکنن که این چه ربطی بهم داره.بنظرم پدر و مادر کودک نوعی از تخیل کودک هستند که دو صحنه آخر جدا از فیلم در قسمت جنایی هست و قسمت بقولی خیالی یا صحنه جدا بافته از فیلم نیستند شاکله فیلم هستند چون این دو برداشت اول و آخر فیلم رو به معناگرایی هم میکشونه چون کودک داره پدر و مادرش رو تصور میکنه.از نظر اون واقعا اونا نمردن در حالی که داره اول فیلم نشون میدم که کودک داره فیلم رو پیش میبره. این در قبر رفتن هر سه مثل تموم شدن رویای کودک هست از زندگی در جسمش که میتونه پدر و مادرش رو تصور کنه. در حالی که برای اون مادرش همون مادره و پدرش همون پدر و دوست نداشته اینجوری باشه زندگیش اون یک زندگی گرم و سوزان کنار پدر و مادرش میخواسته شمع از این لحاظ کار میکنه.چون تصور اون از زندگی با این برداشت که با خود پدر که هر دو رو به قبر میبره میشه همون کودک که در نگاه پدر و مادرش به خاک میره و همراه اونا به زندگی اونجوری که نمیخواسته بشه پایان پذیر میکنه تا برداشت آخر که مرد کنار قبر میشینه.و زن و کودک  انگار کودک در حالی خودش رو در حال پدرش میزاره و مادرش که دوست داره اونا دوباره در هم باشن و زندگی کنن. اگه این در نظر پدر کودک میبود شاید با این که از نظر کودک هست جالتر باشه چون کودک هست که دوست داره در اونا زندگی کنه حتی با تلخی رفتن از زندگی چون دوست نداره حقیقت تلخ زندگیشو باور کنه. اما در نهایت با همون باور به ذهن ماهیت در پدرش رفتن به قبر بر میگرده.انگار کودک داره از زبان مادر و پدرش حرف میزنه  و اینکه فیلمنامه با دو آستانه باز و پایانه باز و وسط اون که جریان جنایی هست که میشه تلفیقی از دو سبک برداشت با بیننده که میتونه دقیقن همین برداشت بشه یا برداشت دیگه در هر صورت من دست در فیلمنامه نمیبرم. کارگردان هم گفتم ریسک کار بالایه.منتها کارگردان خودشون نظر آخر رو میدن. خب از نظر من هم مشکلی نیست منتها کار سخت از نظر شما و من و منتقدین فیلم خواهد بود...

نویسنده-حسام الدین شفیعیان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد