-
یونان جغرافیای نان
چهارشنبه 7 تیر 1402 20:33
یونان جغرافیای نان پرتغال پرتقال فرق میوه جغرافیا مثل میوه رسیده فصل مرزهای مجنون رسیده فصل اقاقیهای صیدون اقاقیا کجای تالاب نیلست مگر نیل فراطو سلسبیل هست شهرهای نیامده بیامده از آمدن ها پشت زمین شهری آجری ها سنگ آهن سنگ مس سنگ روی زمین فصل انبار گردو درخت انجیر میوه زرد درخت خشک در خاکدان غم درخت سبز خشک ندارد میوه...
-
شهر بادبادک ها
چهارشنبه 7 تیر 1402 20:32
قصیده های بارانی کلبه شنزار های ساحلی دریایی میان قطعات زندگی تاب میخورد ماحصل فکرهای طوفانی چند قصه ناسروده انگار فصل سرد خواب های پسا تاریخ از شعری تنیده در قالب دفتر ذهن ما همه در دفتر زندگی رفته از کلمات شده ایم مزرعه ای در بادهای قطب های تنهایی نموداری از تکاپوی شهری تکاپوی درون خواب های طولانی شهر های تکیده بر...
-
/کوچه دلتنگی زمین/
چهارشنبه 7 تیر 1402 20:28
/کوچه دلتنگی زمین/ پنجره نورفشان خورشید میخندید باران نغمه شدو خوش بارید غزل از سرو شدو آسمان دلتنگ بود شعر گم گشتو شاعر همی گم میگشت در پی کوچه ی تردید کمی باران بود ماه از پس پرده چرا نالان بود غم برایش کمی لالایی شعر برایش کمی حرف میشد قصه سرفصل غرلهای دل او میشد حسام الدین شفیعیان
-
ستوده باد فصلی نو
چهارشنبه 7 تیر 1402 20:27
شاخه های بهار درختان بهاری و گلفشانی فصل پاییزی یا زمستانی یا تابستانی که فصلی دگر دارد نغمه خود را به فصل ها بدهیم بهار هم شکرانه شکوفه ها میشود تابان خورشید و خورشید تابان در آسمان شعله سرکش در پرتو هایی درخشان ستوده باد فصلی نو در رویش
-
فصل زامستان نرسیده به زمستان
چهارشنبه 7 تیر 1402 20:26
سمفونی خاموش کنسرت بی تماشاچی سمفونی خاموش مرگ آور از بی تماشاچی مردگان سر فصل بی آواز گشتند در این سمفونی آغاز گشتند بگشتند در زدر خوانش زنوتر ز زندگان مردگان زندگان نو زنوتر سمفونی زندگان برای سرودن مردگان خیال هست انگار خیال مردگان زندگان هست خیالی از زنده در مردگانیم زمردگان خود زندگانیم بلوک آجری درون خفته از...
-
/مدال عشق/
چهارشنبه 7 تیر 1402 20:25
/مدال عشق/ پدر ز خواب رفته بود و خواب می دید خستگی را ز کار می دید دختر نگاه زیبا بر پدر انگار جهان گرد او همه است پدر بر گرفت و لباس عشق سوزن کرد نخ بافت مدال قهرمانی پدر پدر بر خواست و خستگی در کرد لباس بر تن کرد دید دوخته بر لباسش مدال عشق اشک بر گونه ی خسته از سرنوشت بوسید دخترش را با محبت از کارش که عشق است همه...
-
/بازی سرنوشت/
چهارشنبه 7 تیر 1402 20:24
/بازی سرنوشت/ بگذار سرنوشت بازی بدهد با ما سر ناسزا گداری بدهد این خط بلند پیشانی من غم بسته با حرف تو از دل من خسته بگذار پرنده ها پرواز بکنند شاید زمستان قصه برگشته حسام الدین شفیعیان
-
کوچه ای که بن بست بود
چهارشنبه 7 تیر 1402 20:23
کودک زخواب خود فرشته پرواز بود کودک درون شهر روی اوج پرواز بود خواب دید قاصدکی میبرد شهر را شهر با تمام قاصدک های فردا قهر بود کافه ی تنهایی کوچه ی بن بست بود شهر تنها با خودش درون خودش پر از حرف بود سکوت شب بود اما مردی آواز میخواند تار تار صدایش پر از ناله ی شب بود درون خود بن بست تاریخی بود روی سکوی اتوبوس شاهزاده...
-
شب های فانوسی روزهای خورشیدی
چهارشنبه 7 تیر 1402 20:18
صدای فانوس شبی می امد در پس نقطه تاریک کمی نور میشد زنوری که دل شب زشب پر میشد خط بطلان دقایق زتاریخ میداشت این غزل بود یا که در مثنوی شعر گم میشد شاعری پر بگرفتو کمی شعر میشد بر در دفتر عشق زنو نو میشد این زبیتی که قلم نوبر داشت قرمزی داخل واژه کمی گم میشد کال خط برگرفت در درون قرمزی سرخ میشد سرخ زدانه زقلم دانه دانه...
-
بلوک های شب زده
چهارشنبه 7 تیر 1402 20:17
صدای لالایی باران بود بادبادک تیر چراغ برق ,بی کودک بود جنگ مدال برده از زندگی کودک سنگ زده کنج عکس ماتم زده بلوک های شب زده, خواب های برهم زده صدای مردی می آمد پشت چراغ قرمز مردی درون خود یخ زده حسام الدین شفیعیان
-
کوچه های شب زده
چهارشنبه 7 تیر 1402 20:14
کتاب فصل های خزان زده کوچه های شب زده شب های رهگذر باران زده میان چراغی مردی گمشده خط زده غبار پرواز قاصدک های بارانی شب های نقطه زده جاده ممتد سرما زده شعری که میبرد وزن تمام شهر را شهر با تمام شاعرانش لالایی خواب زده بوق ممتد ایست قلبی بود قلب ها را پائیز خزان زده حسام الدین شفیعیان
-
زندگی
چهارشنبه 7 تیر 1402 20:07
من با قافیه ها هم وزنم یک مصرع پر حرفم من قافیه ی سرگردان بی حرفم یک سبد شعر پر دردم جایی در اخر بیت ها یا یک مثنوی پر از خار برگم اخر خواب ها یا اول سپیده ی صد برگم نشسته بر تاج رنگین کمان یا شیرازه ی ریشه ای پر دردم کنج گنج تو یا روی طاقچه بی برگم درخت تنومند کاغذ شده ی این برگم سفرنامه ی تو شاید این قصه ی صد برگم...
-
قصه شاپری
چهارشنبه 7 تیر 1402 19:56
شاپری قصه دلش تنگ شده در ورای دل قصه کمی حرف شده راوی از غصه برایش پری از دیو شده آخر قصه دگر شهر آن کاغذ بود زدو سنگ بر کلاغی که دلش تنگ شده شاعر-حسام الدین شفیعیان
-
چراغی درون کلمات
چهارشنبه 7 تیر 1402 19:55
قرمزی تو از من سرخی من از تو شعر میشد بر گفتن برخود چه واژه گفتی چند خطی زدیو گلفشانی گفتی غزل نشانی گفتی آتشفشانی گفتی بند بند شعر مرا عطر فشانی گفتی سرایش گفتی نیایش گفتی سال نو را نو چراغی گفتی خاطراتی گفتی خاک را شعر زدیو چراغدانی پختی نور نان و نمکو قصه سرایی گفتی از بر قصه پر از شعر درون خود شعرم چراغی گفتی فصل...
-
سکوت نهنگ ها
چهارشنبه 7 تیر 1402 19:52
/سکوت نهنگ ها/ قدم هایتان را آهسته بردارید آدمها ساحل سکوتی عمیق دارد کمی برایشان ساز بزنید دیگر نهنگ هابیدار نمیشوند سکوت کنید آدمها نهنگ هاخوابیده اند حسام الدین شفیعیان
-
قصه شب
چهارشنبه 7 تیر 1402 19:44
منو ماه و قصه شبو شب زده باز تنهائیم دیوار شهر بلند ما چقد کوتاهیم شبو خط شکستن به صبح باز ما را ببرد با خود بی من زخودی من خود خود شکن از خود بیخود زدرون قفسی باز تبر زفعلو زماضی بعید ساختن فردا با مثنوی زندگی از شب شکنی تا خود صبح قصه شب غزلی تا دل صبح ما در بارگه مسیر طوفان افتیم هم کشتیو هم ساربان ها سازیم باز قصه...
-
پری دریایی
چهارشنبه 7 تیر 1402 19:41
قدم هایت را آهسته بردار پری دریایی به ساحل انسانها خوش آمدی دلت را دریایی نگه دار اینجا شهر است نه پشت دریا قایقی اگر داری جا بگذار عاشقانه برگرد به دریا شهر با تمام آهنی بودنش تو را خورد خواهد کرد شهر چراغ دارد آن هم قرمز حسام الدین شفیعیان
-
شاعر خواب های دلتنگی
چهارشنبه 7 تیر 1402 19:38
شاعر خواب های دلتنگی رویاهای قصه ی دلتنگی تواریخ تاریخ بدون سال سالهای قصه ی دلتنگی پنجره ی رو به شهری آهن آهن های قصه ی دلتنگی کارناوال شهرنشینی بوق ممتد ترمز روی کلمات هجایای کشیده از درد دلتنگی ماضی بعید قصه دیروزها فعل حال قصه امروز دلتنگی خاطرات خیس باران زده سال شمسی قمری زدور شعر منظومه مثنوی دلتنگی تالاب غرق...